
- تاریخ ارسال : جمعه 28 خرداد 1400
- موضوعات : دانلود فیلم ترسناک , فیلم کوتاه ترسناک , مطالب ترسناک ,
- بازدید : 302 مشاهده


اگر وقایع تاریخی، یک چیز را به ما آموخته باشند؛ آن، وحشتناک بودن تاریخ است . تمام قتلهای مهیب، میکروبهایی که در اطراف آنها پرواز میکنند و دیکتاتوریهای خشونتآمیز، منجر به حداقل چند داستان استخوانسوز شده است. پیش از اینکه ما به وجود روح پیببریم و آزمایشهای روانشناسی مدرن را انجام دهیم، مردم همواره دربارهی حقایق تاریخی خود بحث و گفتوگو میکردهاند و برای بسیاری، این حقایق بسیار جالب و هیجانانگیز بودهاست. در ادامه به 13 حقیقت ترسناک تاریخی اشاره خواهیم کرد که احتمالا باعث خواهد شد که مو بر بدنتان سیخ شود . پس با ما همراه باشید ...
فیلم واقعی درگیری در زندان ....
آیا ماجراهای ترسناک درباره عروسک آنابل حقیقت دارد ؟
رابطه جنسی جن و انسان
کشتی کج BJW (کشتی مرگ)
شیطان پرستی در ایران
ماجرای حولناک دختر ژاپنی (18-)
مثلث میشیگان چیست ؟
شلوار از پوست انسان
بین جادوگران رسم و رسومات و خرافات عجیب و مرموزی وجود دارد . بر اساس باوری قدیمی اگر پوست قسمتی از بدن یک انسان را به طور درسته و بدون کوچکترین آسیب کنده و آن را روی همان عضو بدن خود بپوشید ، قدرت خاص مربوط به آن قسمت بدن فرد به پوست شما انتقال خواهد یافت. مثلا قدرت بازو و ...
آخرین سخنان قاتل های سریالی قبل از اعدامشان
داستان ترسناک خواب اسرارآمیز
چند وقت پیش یه خوابی دیدم ، خواب از اونجایی شروع شد که من شبش با چنتا از اقوام بحث کردم وقتی رفتم خوابیدم تو خواب داشتم غذای نذری محرم میبردم پخش کنم که رسیدم پیش یه خونه قدیمی که یه سگ با یه اسب به رنگ سیاه دنبالم کردن هرچی بسم الله میگفتم نمیرفتن !! چشمای قرمز ، هیکل درشت و کشیده ، بعد در هر خونه ای هم میزدم کسی نمیومد کمک و فقط یادمه پدر یکی از معلمام که در خونشونو زدم اومد بیرون و بعدش اونا منو ول کردن و رفتن ...
داستان ترسناک بزهای غریبه
سال ها پیش عموی من به همراه برادر خانمش برای شرکت در یک مراسم به یکی از روستاهای اطراف رفته بودن که به خاطر طولانی شدن مراسم مجبور میشن دیر وقت به خانه برگردند . مسیر میان دو روستا در حدود پانزده کیلومتر بود و عموی من و برادر خانم اون ، هردو نفر با موتورسیکلت در حال بازگشت به خانه بودند. مسیر روستا هم یک جاده ی باریک و خاکی توی دل کوهستان با صخره و دره های بزرگ و عمیق پوشیده از درختان جنگلی بود . اون موقع از سال درخت ها به خاطر فصل زمستان بدون شاخ و برگ بودند ...
داستان ترسناک تشویش
سلام ؛ راستش من چند تاخواب دیدم و گفتم براتون ارسال کنم تا توی سایت قرار بدین .
خواب اول :خواب دیدم توخونه ایی هستم همراه با دخترداییم بعد مهمون اومد براشون چایی بردم اون محلی ک مهمونا نشسته بودن کمی تاریک بود مهمونا سه تا خانم چادری بودن یهویی چشمم به پاهاشون افتاد داد زدم جن !! یهو اونا به سمتم حمله ور شدن در ادامه خواب دیدم تو خونه ی خودمون هستم یه خانم بسیار زیبایی اونجا هست بهم گفت میخوای از آیندت بدونی گفتم اره گفت پس بهم خون روی نان بده منم گفتم نمیخوام بدونم ...
داستان ترسناک شکارچی جن دره